با تو خیلی خوشحال بودم
همش می خندیدم
شاد بودم
اما همیشه...
ته قلبم احساس می کردم این شادی دوامی نداره
یه حسی بهم می گفت همه ی خوشحالیم از بین میره
سعی می کردم بهترین خاطرات رو با تو داشته باشم
خاطرات شیرین...خاطرات خوب...به یاد ماندنی
اما حالا همون خاطراتن که منو عذاب میدن
همونان که باعث میشن ناراحت شم
حالا دیگه برام قشنگ نیستن
وقتی یادت میارم قلبم میگیره
از اون همه خیالاتی که داشتم...رویاهام...
چی میخواستم...چیشد...
واقعا عذاب اورن
اون خاطراتو نمیخوام
نمیخوامشون
نمیخوام...
نظرات شما عزیزان:
نمیدونم چی بگم واقعا هنگ کردم....
جواب ابن همه خاطره رو کی میده ؟
اون موقع که پیشش بودم همیشه غم تو دلم بود.... چون نمیدونستم باز میتونم ببینمش یا نه...؟؟؟
وقتی پیشم بود باهام خوب بود اما وقتی از پیشش میرفتم باهام بد بود .......gif)
اون ذره ای دوسم نداشت
جواب ابن همه خاطره رو کی میده ؟
اون موقع که پیشش بودم همیشه غم تو دلم بود.... چون نمیدونستم باز میتونم ببینمش یا نه...؟؟؟
وقتی پیشم بود باهام خوب بود اما وقتی از پیشش میرفتم باهام بد بود ......
.gif)
اون ذره ای دوسم نداشت
نوشته شده در جمعه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, ساعت
23:51 توسط عاشق دیوونه| 2 نظر |
آخرين مطالب
Design By : RoozGozar.com |